هدفگذاری هوشمند با هوشتجاری
هوشتجاری (BI) و هدفگذاری هوشمند (SMART) دو مفهوم قدرتمندی هستند که در دنیای کسبوکار به هم پیوند خوردهاند. هر دو ابزاری حیاتی برای تصمیمگیری بهتر، افزایش بهرهوری و دستیابی به اهداف سازمان هستند.
هوشتجاری چیست؟
هوشتجاری فرآیندی است که در آن دادههای خام جمعآوری و تجزیه و تحلیل میشوند تا اطلاعات ارزشمندی برای تصمیمگیری استراتژیک فراهم کنند. این اطلاعات به سازمانها کمک میکند تا روندهای بازار را شناسایی کنند، عملکرد خود را اندازهگیری کنند و نقاط قوت و ضعف خود را بهتر بشناسند.
منظور از هدفگذاری چیست؟
هدفگذاری، ابراز تمایل برای رفتن از موقعیتی که در آن هستیم به موقعیت دیگر است. هدفگذاری، درخواست تغییر شرایط موجود است. هدف، فراتر از یک آرزوست. برای محقق کردن اهداف، روشهایی وجود دارد. یکی از این روشها، چهارچوب هوشمند (اسمارت یا SMART) است.
هدفگذاری هوشمند چیست؟
هدفگذاری هوشمند روشی برای تعیین اهداف مشخص، قابل اندازهگیری، قابل تخصیص، واقع بینانه و زمانبندی شده است.
این اهداف به سازمانها کمک میکنند تا تمرکز خود را حفظ کرده و پیشرفت خود را به سمت اهداف بلندمدت اندازهگیری کنند.
هوشمند برگرفته از سرواژه کلمات:
مشخص (Specific)، قابل اندازهگیری (Measurable)، قابل تخصیص (Assignable)، واقع بینانه (Realistic)، زمانبندی (Time related) است.
چگونه هدفمان را هوشمند کنیم؟
ممکن است برای زندگی یا کارمان اهدافی تعیین کنیم. مثلا بگوییم تا آخر ماه این کتاب را می خوانم. یا فروش را باید افزایش داد. اما این اهداف یک مشکل بزرگ دارند و آن اینکه کمی نیستند. یعنی میزان تحقق آنها قابل سنجش نیست. اما اگر بنویسیم واحد فروش (قابل تخصیص) فروش را افزایش دهد (مشخص) به اندازه ۱۰ درصد (قابل اندازهگیری) تا آخر فصل (زمانبندی) که با توجه به شرایط موجود، قابل اجراست (واقع بینانه)، در این صورت یک هدف هوشمند داریم . این هدف ذکر شده، پنج مولفهی اهداف هوشمند یعنی مشخص، قابل اندازهگیری، قابل تخصیص، واقع بینانه و زمانبندی را دارد.
مشخص
باید اهداف را نوشت تا قابل بحث و تفسیر نباشند. نباید نحوه دستیابی به اهداف را شرح داد. در غیر این صورت اهداف به برنامه تبدیل می شوند و راه حلهای خلاقانه از بین خواهند رفت.
قابل اندازهگیری
قابل اندازهگیری بودن اهداف به ما کمک میکند میزان دستیابی به اهداف را اندازهگیری کنیم. بنابراین میتوان برای رسیدن به اهداف، برنامهریزی داشته باشیم. همچنین قابل اندازهگیری بودن این امکان را به ما میدهد هدف را در همان ابتدا ارزیابی کنیم که آیا این هدف ارزش دنبال کردن را دارد یا خیر؟ برای مثال، تحقق یک هدف، مقداری درآمد ایجاد میکند ولی رسیدن به آن هدف مقداری هم هزینه دارد. آیا هزینه رسیدن به آن هدف کمتر از درآمد حاصل از آن درآمد است یا بیشتر؟
قابل تخصیص
باید اهداف به افراد مشخصی تخصیص داده شود و از نامشخص بودن مسئولیت اجتناب شود. اگر برای یک هدف مسئولی انتخاب نشود، احتمالا فقط به لیست آرزوها اضافه شده است و به احتمال زیاد به نتیجه نخواهد رسید.
واقع بینانه
اهداف باید واقع بینانه اتخاذ شود. اهداف غیر واقعی باعث بی انگیزگی میشود. اگر افراد بدانند که به اهداف خود نخواهند رسید کم کم شروع به نادیده گرفتن آن اهداف میکنند. اما اهداف واقع بینانه به جزئی از تفکر روزمره افراد تبدیل خواهد شد.
زمانبندی
زمانبندی نمودن، در واقع سرعت رسیدن به اهداف را تعیین میکند. اگر برای تحقق اهداف زمانبندی صورت نگیرد ممکن است هیچگاه به اتمام نرسند یا حتی بدتر، هیچگاه آغاز نشوند.
ارتباط بین هوشتجاری و هدفگذاری هوشمند
تعیین اهداف مبتنی بر داده
هوشتجاری به سازمانها کمک میکند تا اهداف خود را بر اساس دادههای واقعی و نه حدس و گمان تعیین کنند. با تحلیل دادهها، سازمانها میتوانند فرصتهای جدید را شناسایی کنند و اهدافی را تعیین کنند که واقع بینانه و قابل دستیابی باشند.
اندازهگیری پیشرفت
هوشتجاری به سازمانها امکان میدهد تا پیشرفت خود به سمت اهداف هوشمند را اندازهگیری کنند. با استفاده از داشبوردها و گزارشهای هوشتجاری، مدیران میتوانند به سرعت ببینند که آیا در مسیر دستیابی به اهداف خود هستند یا خیر و در صورت نیاز اقدامات اصلاحی را انجام دهند.
بهبود تصمیمگیری
هوشتجاری به سازمانها کمک میکند تا تصمیمات بهتری بگیرند. با داشتن اطلاعات دقیق و بهروز، مدیران میتوانند ریسکهای مرتبط با تصمیمگیری را کاهش دهند و احتمال موفقیت را افزایش دهند.
افزایش بهرهوری
با تعیین اهداف هوشمند و استفاده از هوشتجاری برای اندازهگیری پیشرفت، سازمانها میتوانند بهرهوری خود را افزایش دهند. کارکنان میدانند که چه چیزی از آنها انتظار میرود و میتوانند تمرکز خود را بر روی فعالیتهایی بگذارند که به آنها کمک میکند تا به اهداف سازمان دست یابند.
مثال
فرض کنید یک شرکت تولیدکننده میخواهد فروش خود را در سال آینده افزایش دهد. با استفاده از هوشتجاری، این شرکت میتواند دادههای فروش گذشته، روندهای بازار و رفتار مشتریان را تحلیل کند. سپس میتواند یک هدف هوشمند برای افزایش فروش تعیین کند: "افزایش فروش محصول الف به میزان ۱۵ درصد در بازار ب تا پایان سال آینده". با استفاده از داشبوردهای هوشتجاری، شرکت میتواند پیشرفت خود را به سمت این هدف اندازهگیری کند و در صورت نیاز، استراتژیهای فروش خود را تنظیم کند.
در نتیجه، هوشتجاری و هدفگذاری هوشمند دو مفهوم مکمل هستند که به سازمانها کمک میکنند تا عملکرد خود را بهبود بخشند و به اهداف بلندمدت خود دست یابند.